كتاب سفرنامه پولاك (ايران و ايرانيان)، نوشته دكتر ياكوب ادوارد پولاك، ترجمه كيكاووس جهانداري، سال ۱۳۶۱ توسط نشر خوارزمي منتشر شد. دكتر ادوارد پولاك، در سال ۱۸۱۸ ميلادي در بوهم متولد شد و در سال ۱۸۹۱ در وين اتريش درگذشت.از سال ۱۸۵۱ ميلادي تا سال ۱۸۶۰ ميلادي در ايران زندگي كرد و از سال ۱۸۵۵ ميلادي به بعد، پزشك مخصوص ناصرالدين شاه قاجار بود.
دكتر پولاك در مقدمه كتابش درباره ايران و ايرانيان چنين مي گويد:در كتاب حاضر، كوشش كردم از اخلاق و رفتار، آداب و طرز زندگي يكي از جالب توجه ترين ملل عالم، تصويري ارائه كنم. ملتي كه افتخاراتش بيش تر زاده اعمال و اقداماتي است كه در گذشته هاي دور انجام گرفته است ولي هنوز گرفتار عوارض كهولت نشده بلكه كاملا لياقت آن را دارد كه باز در تاريخ فرهنگ و جهان آينده سهم بسزايي به عهده بگيرد.
آن چه مي گويم، حاصل تجربه من است.
يكي از خصوصيات ايراني ها اين است كه به محض آن كه به مقامي، قدرتي و ثروتي دست يابند، منزل جديدي ترتيب مي دهند و آن را بدون اندازه معقول بي هيچ هدفي و مقصودي توسعه مي دهند.
ايراني، تمام كردن و كامل كردن را خوش ندارد. تنها در پي ايجاد چيز تازه است و آن چه را قديمي است، با مسامحه و بي اعتنايي به دست نابودي مي سپارد.
بدين ترتيب، مبالغ گزافي براي ساختن كاخ ها و منزل هاي جديد صرف مي كند. اما از پرداخت مبلغي جزيي براي تعمير و مرمت لازم، پرهيز دارد.
به آنچه در بالا گفته شد، بايد عقيده خرافي ايرانيان به علائم بدشگون را نيز اضافه كرد. نه تنها در مورد منازل بلكه در مورد آبادي ها، اسب ها و زنان نيز مصداق دارد.
ايراني ها به اين چيزها، بد قدم مي گويند. اگر در خانه اي، مصيبتي ناگهاني رخ دهد، تقريبا هيچ كس پيدا نمي شود كه ولو به قيمت مفت، در آن سكني گزيند. بدين ترتيب، خانه اي كه به حال خود رها شده، به سرعت دستخوش ويراني مي شود.
خانه هاي ايرانيان، با مصالح سست ساخته مي شود. كاهگل را فقط براي جدار خارجي خانه به كار مي برند. وسعت زياد منازل ايرانيان، به صاحب خانه اجازه نمي دهد كه حتي اگر ميل هم داشته باشد، به تعميرات ضروري دست بزند.
هر گاه از يك ايراني درباره سستي ساختمان سوال كنيد، تقريبا اين گونه جواب مي دهد: خانه مي سازد كه چند سالي تويش بنشيند بعد چه اتفاقي بيفتد، خدا مي داند!
با عدم ثباتي كه در اوضاع و احوال اين ديار است و مالكيت پا برجاي نيست، ديگر علتي وجود ندارد كه بنايي مستحكم و مقاوم ايجاد شود. حتي ساختمان هاي سلطنتي هم كه مخارج زيادي براي آن ها شده و مي شود، از اين قاعده مستثني نيست.
بنا ها، كارگران و استادان ، اغلب اهل كاشان هستند. عادت دارند كه هميشه ضمن كار، آواز بخوانند. با آوازي يكنواخت بنا از شاگردها و عمله ها و وسايل و مصالح مورد نياز را مي خواهد. همه ابزار كار او عبارت است از يك ماله كه شبيه خاك انداز است و بس. به ندرت از چكش استفاده مي كنند. زيرا خشت به سهولت با دست خرد مي شود. با دست، ملاط و دوغ آب را در درزها وارد مي كند و بعد چند بار با مشت به روي آن مي كوبد تا استحكام يابد.
كار را خيلي سخت نمي گيرند. اگر آن ها متوجه شوند كه ديوار، فرو مي ريزد، با لبخندي جواب مي دهند كه خانه را براي روز قيامت كه نمي سازند. . .
بخاري هاي اروپايي باب طبع ايراني ها نيست. زير آن ها از نشستن در اتاق هاي در بسته ناراحت مي شوند. از هواي خفه و بخاري كه متصاعد مي شود، شكوه مي كنند و مي گويند، هوا بخار دارد.
مصرف ذغال در ايران بسيار است. براي درست كردن چاي و قهوه و قليان و كباب، از ذغال نمي توان چشم پوشي كرد. ذغال را از جنگ هاي مازندران به تهران مي اورند.
از گند آبرو در ايران خبري نيست. به جاي آن، چاه عمودي مي زنند و به عمق معيني كه رسيد، آن را به صورت افقي مي تراشند و خزانه ايجاد مي كنند. در اصفهان و ساير نواحي فلاحتي، لوله يه يك زير زمين كم عمق با طاق قوسي ختم مي شود واز آن جا، مدفوع كه با كاه و ساير زباله ها آميخته شده است، توسط دهقانان براي مصرف كود به صحرا حمل مي شود.
پس از قضاي حاجت، ايراني بدن خود را با دست چپ مي شويد.
براي نظافت خيابان ها، هيچ عملي انجام نمي شود. اين را ديگر به ميل و دلخواه سبزي كار ها واگذارده اند كه زباله شهر را براي كود ببرند. دل و روده حيواناتي كه ذبح مي شود، باقيمانده غذا و جانوراني كه مرده اند به كوچه افكنده مي شود و در آنجا مي ماند.سگ ها، شب ها از لانه ها بيرون آمده و كوچه را تميز مي كنند.
جمعه ۲۲ فروردین ۹۹ ۱۷:۵۷ ۸۴ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است